🔸 «دختری که مزرعه را نجات داد» داستان بچههایی است که با اسباببازیها و وسایل معمولیای که دارند کارهای مهمی انجام میدهند و به بقیه کمک میکنند. 🔸 قرمز بزرگ یک دوچرخهی معمولی بود اما دست به دست بین دخترها و پسرهای گوشهوکنار جهان چرخید و با کمک بچههایی که دوستش داشتند تبدیل به یک دوچرخهی بهدردبخور و رویایی شد. 🔸 این کتاب همصحبت خوبی برای بچهها، معلمها، نوجوانها و مادر و پدرهاست. همصحبت خوبی که باعث میشود عمر وسیلههایی که دوستشان داریم را طولانیتر کنیم. از تجربهی بچههای اطراف جهان کمک بگیریم و محیط دوستداشتنیتری برای زندگی خودمان و بچههای همسنوسال ایران بسازیم. 🔸 مجموعهی بچههای اطراف جهان شش دختر و پسر از کشورهای مختلف را معرفی میکند که موفق شدند کارهای ساده ولی موثری برای زندگیشان انجام دهند. کتابهای این مجموعه را هم میتوانید تکی تهیه کنید، هم به صورت پک ششتایی.
Read moreداستان واقعی دختری که باغ را سرسبز کرد
🔸 «دختری که باغ را سرسبز کرد» داستان واقعی دختری است که دلش میخواست برای خانواده و روستایش کاری بکند. 🔸ماریا لوز بهجز خانواده و روستایش حتی از خاک زیر پایشان هم مراقبت میکند. او در این داستان با کمک معلمش دیوار مدرسه را خراب میکند تا کلاس کوچک و تاریکشان شبیه لانهی جغدها و خفاشها نباشد. از لابهلای تصویرسازیهای این کتاب شادی و امید و روشنایی جوانه میزند. 🔸این مجموعه همصحبت خوبی برای بچهها، معلمها، نوجوانها و مادرپدرهاست. همصحبت خوبی که به ما کمک میکند نگرانیهای نوجوانها و احساس مسئولیتشان را ببینیم و با استفاده از تجربهی بچههای اطراف جهان محیط دوستداشتنیتری برای زندگی خودمان و بچههای همسنسال ایران بسازیم.
Read moreریاضی با چاشنی قصه
📕 اوما ویمپل یک بچه مدرسهای معمولی و بامزه است که از همهی چیزهای اطرافش نمودار میکشد. اوما عاشق جمع کردن اطلاعات مخفیِ پارک، مدرسه و خانه است و آجرها و پنجرهها و دیوارها را هم جوری میبیند که گاهی آدم بزرگها نمیتوانند آنطور ببینند. 📌اوما با کمک جدول و نمودار و نقشه میتواند تند و سریع نشان بدهد هر اتفاقی را چطور دیده و چی فکر میکند اما بعضی وقتها حسابی به دردسر میافتد چون نمیداند از چیزهایی مثل خانه، فکرهای توی سرش و احساسات قاتیپاتی و پیچیدهاش چطور نمودار بسازد. 📚 کتاب «نمودار خانهی ویمپلها» داستانی شیرین و دوستداشتنی است که کمک میکند راحتتر بگوییم در فکر و دلمان چی میگذرد و بتوانیم خودمان شکل، رنگ و موسیقیِ چیزهایی که سختتر میفهمیم را کشف کنیم. 🖋 زبان رمزی اوما ویمپل و نمودارهایش مثل یک قدرت جادویی کمک میکند از چیزهای دور و برمان راحتتر حرف بزنیم چون همهی […]
Read moreمعرفی کتاب نمودار خانهی ویمپلها
«خونهی واقعی بوی مخصوص خودش را دارد. بوهای آشنا کاری میکنند حس کنیم توی خانهی خودمان هستیم.» این جمله را پدر اوما ویمپل به او میگوید، وقتی که اوما میخواهد تکلیف کلاسیاش را انجام بدهد و یک نمودار خوب برای خانهشان بکشد. نموداری که کمک میکند دوستهایش رنگ و بو و احساسهای خانهی اوما را ببینند. «نمودار خانهی ویمپلها» یک کتاب خلاق و کاربردی است که به بچهها رابطههای مختلف بین اطلاعات جور واجور را نشان میدهد تا دنیا را یک جور دیگری کشف کنند. این کتاب مناسب همهی بچه مدرسهایهایی است که مثل اوما برای حل تکلیفهایشان به دردسر میافتند و معلمهایی که دوست دارند درسهای سخت و پیچیده را با روشی خلاق و هیجانانگیز به بچهها یاد بدهند. دربارهی نویسنده و تصویرگر کتاب «نمودار خانهی ویمپلها»: ریف لارسن و بن گیبسن دوتایی کتاب «نمودار خانهی ویمپلها» را نوشتهاند. بن گیبسن بنیانگذار و مدیر خلاق پاپچارت است. او مثل […]
Read moreمعرفی کتاب نقطه میخواست فرار کند
🔴 «نقطه فکر میکرد از بالا کوچک و تنها به نظر میرسد و در جهان بزرگِ آن پایین ناپیداست.» ❓ کتاب «نقطه میخواست فرار کند» تنها کتاب کودک هشام مطر و داستان سفر نقطهای است که نمیدانست چه میخواست؟ که بود؟ و چرا از خودش حرفی نداشت؟ ❕ این کتاب مناسب همهی افرادی است که احساسها و فکرهایشان برایشان معماست و دوست دارند جهان را جور دیگری ببینند؛ همانطور که یک بچه همهچیز را دوباره و از نو کشف میکند، از چشم یک نقطهی کوچک. 📚 میتوانید کتاب نقطه میخواست فرار کند را از کتابفروشیهای دور و اطرافتان تهیه کنید.
Read moreمعرفی کتاب رقابت کوهستانی
در کتاب رقابت کوهستانی خانوادهی سانتاندرها هدف روشنی در ذهن دارند؛ برنده شدن در مسابقهی بزرگ نقشهکشی تا بتوانند با جایزهاش بروند دنبالِ پدرِ گمشدهشان. از شانسِ خوبشان آنجلیکا سانتاندر، مادرِ بچهها هم یک نقشهکش قهار است. پس ظاهراً همهچیز بر وفق مراد است. اما راستش را بخواهید کِی تا حالا حتی وقتی تمام مهارتهای لازم را هم به بهترین شکل داشتهای، در راه رسین به هدفْ همهچیز بر وفق مرادت پیش رفته است؟ بچههای سانتاندرها که علیرغم هوش و ذکاوت و مهارتهای نقشهکشی کمنظیرشان نسبت به برنده شدن در مسابقه حسابی امیدوارند، پیش از رسیدن به مکان برگزاری مسابقه، مادرشان را در ایستگاه قطار گم میکنند و برای اینکه فرصت شرکت در آن مسابقه را از دست ندهند مجبور میشوند بهتنهایی در مسابقهای که اساساً برای بچهها طراحی نشده است شرکت کنند و با گروههای دیگری رقابت کنند که همگی بزرگسالاند و برای بردن چهبسا حاضرند چشمشان را روی […]
Read more