🔸 «پسری که صدای خرسها شد» داستان واقعی زندگی سایمون جکسون است. سایمون برای نجات خرسهایی که مثل خودش خجالتی بودند از ۷ سالگی پولتوجیبیهایش را جمع کرد، لیموناد و کارت پستال دستساز فروخت، در نمایشگاه عکاسی مدرسه برنده شد و کلی نامهنگاری کرد تا انجمن جوانان خرس شبح را تأسیس کند.
🔸 سایمون از هفت تا شانزده سالگی، با این که هنوز یک بچهی مدرسهای بود کارهای کوچک مختلفی انجام داد تا به خرسها، جنگلها و آدمهای زیادی کمک کند. او فکر میکرد حرف زدن با آدمها مثل انداختن یک سنگ کوچک توی برکه است. اول موج کوچکی درست میشود. بعد آدمها یکی یکی آن حرف را به نفر بعد میزنند تا این موج به جاهای دورتری برسد.
🔸 مجموعهی بچههای اطراف جهان همصحبت خوبی برای بچهها، معلمها، نوجوانها و مادر و پدرهاست. همصحبت خوبی که به ما نشان میدهد چطور دست روی دست نگذاریم و از تجربهی بچههای اطراف جهان استفاده کنیم تا مراقب محیط زندگی خودمان و آدمهای دوروبرمان باشیم و آن را جای بهتری برای زندگی کنیم.