هر روز صبح، لیلی از اول تا آخر کوچه بالا و پایین میپرد و دستهایش را تاب میدهد و میگوید:«صبح بخیر دنیای زیبا! من برای دیدن تو آمادهام»امروز مگر با دیروز و روزهای دیگر فرقی دارد که لیلی هر روز صبح خودش را آمادهی دیدن دنیا میکند؟ 🌏 لیلی هاکلبری دختر ماجراجو، شجاع و کنجکاوی است که با کُرهی جادوییاش به جاهای مختلف دنیا سرک میکشد و سفر میکند. مجموعهی «لیلی در انجمن ماجراجویان» ماجرای سفرهای هیجانانگیز اوست. 🖌️در این جلدِ پر از تصویر و رنگارنگ از کتابهای لیلی، او […]
Read moreبچهها و تجربهی رواندرمانی
🙍 خیلی وقتها بچههایی که تازه از فضای خانه بیرون میآیند، توی دنیای آدم بزرگها، حسابی گیج و سردرگم میشوند. آدمهای تازه، اتفاقهای عجیبغریب، صداهایی که از هر طرف میآیند و حرفها یا نگاههایی که باید معنیشان را بفهمند. 🛋️ بودن یک مشاور یا راهنما به بچهها کمک میکند دربارهی احساسها، ترسها، دلشورهها یا خوشیهایی که بقیه نمیفهمند بیشتر حرف بزنند. بگویند دنیا را چطوری میبینند و برای بزرگ شدن توی این دنیای شلوغ و عجیب از دیگران کمک بگیرند. 📖 بعضی وقتها کتابها هم میتوانند شبیه یک جلسهی خودمانی […]
Read moreترسها و دلهرههای یک دختر نوجوان
🔹 رینا تلگمایر در مجموعهی سه جلدی خاطرات نوجوانی بخشی از خاطرات ده تا پانزده سالگی خودش را به تصویر کشیده. 🔹 در کتاب دلهرهها خاطرهی دورهای از زندگی رینا تلگمایر را میخوانیم که حسابی مضطرب بوده و برای اینکه حالش بهتر شود پیش یک مشاور میرود. او از اینکه بقیه بفهمند پیش مشاور میرود خجالت میکشد. نمیداند دربارهی کدام یکی از احساسات دلهرهآورش با بقیه حرف بزند؟ و نمیداند با این همه مشکل چه کار کند؟ 🔹 خوبی کتابهای رینا این است که میداند چطور اتفاقهای بد را تعریف […]
Read moreداستان پسری که خانهی بیدود ساخت
🔹 «پسری که خانهی بیدود ساخت» داستان پسری به نام اقبال است. اقبال در کوچهپسکوچههای بنگلادش زندگی میکند، جایی که اگر باران ببارد آشپزی کار سختتری میشود. اقبال با کمک خواهرش سعدیه به ایدههای جدیدی میرسد و تصمیم میگیرد وسیلهای بسازد که زندگی را برای افراد خانواده و روستایش راحتتر میکند. 🔹 داستان اقبال داستان عادت نکردن به مشکلاتی است که چند نسل از مردم یک خانواده، یک محله یا یک روستا با آن کنار آمدهاند اما بچهها و نوجوانها دوست دارند با راهحلهای ساده و کاربردی خود زندگی بیدردسرتری […]
Read moreداستان واقعی پسری که با برگ موز فوتبال راه انداخت
🔸 «پسری که با برگ موز فوتبال راه انداخت» داستان واقعی بچههایی است که نمیدانند چرا اوضاع به هم ریخته اما با کمک همدیگر ترس و تاریکی و قلدری را از محل زندگیشان دور میکنند. 🔸 در این کتاب صدای خندهی دئو و دوستانش را میشنوید. صدای بچههایی که به خاطر جنگ از خانههایشان دور شدند اما یک مهارت معمولی، مثل درست کردن توپ با برگ درخت موز، حالوهوای محل زندگیشان را بهتر میکند. 🔸این کتاب همصحبت خوبی برای بچهها، معلمها، نوجوانها و مادر و پدرهاست. همصحبت خوبی که باعث […]
Read moreداستان واقعی پسری که صدای خرسها شد
🔸 «پسری که صدای خرسها شد» داستان واقعی زندگی سایمون جکسون است. سایمون برای نجات خرسهایی که مثل خودش خجالتی بودند از ۷ سالگی پولتوجیبیهایش را جمع کرد، لیموناد و کارت پستال دستساز فروخت، در نمایشگاه عکاسی مدرسه برنده شد و کلی نامهنگاری کرد تا انجمن جوانان خرس شبح را تأسیس کند. 🔸 سایمون از هفت تا شانزده سالگی، با این که هنوز یک بچهی مدرسهای بود کارهای کوچک مختلفی انجام داد تا به خرسها، جنگلها و آدمهای زیادی کمک کند. او فکر میکرد حرف زدن با آدمها مثل انداختن […]
Read moreداستان دختری که مزرعه را نجات داد
🔸 «دختری که مزرعه را نجات داد» داستان بچههایی است که با اسباببازیها و وسایل معمولیای که دارند کارهای مهمی انجام میدهند و به بقیه کمک میکنند. 🔸 قرمز بزرگ یک دوچرخهی معمولی بود اما دست به دست بین دخترها و پسرهای گوشهوکنار جهان چرخید و با کمک بچههایی که دوستش داشتند تبدیل به یک دوچرخهی بهدردبخور و رویایی شد. 🔸 این کتاب همصحبت خوبی برای بچهها، معلمها، نوجوانها و مادر و پدرهاست. همصحبت خوبی که باعث میشود عمر وسیلههایی که دوستشان داریم را طولانیتر کنیم. از تجربهی بچههای اطراف […]
Read moreداستان واقعی دختری که باغ را سرسبز کرد
🔸 «دختری که باغ را سرسبز کرد» داستان واقعی دختری است که دلش میخواست برای خانواده و روستایش کاری بکند. 🔸ماریا لوز بهجز خانواده و روستایش حتی از خاک زیر پایشان هم مراقبت میکند. او در این داستان با کمک معلمش دیوار مدرسه را خراب میکند تا کلاس کوچک و تاریکشان شبیه لانهی جغدها و خفاشها نباشد. از لابهلای تصویرسازیهای این کتاب شادی و امید و روشنایی جوانه میزند. 🔸این مجموعه همصحبت خوبی برای بچهها، معلمها، نوجوانها و مادرپدرهاست. همصحبت خوبی که به ما کمک میکند نگرانیهای نوجوانها و احساس […]
Read moreریاضی با چاشنی قصه
📕 اوما ویمپل یک بچه مدرسهای معمولی و بامزه است که از همهی چیزهای اطرافش نمودار میکشد. اوما عاشق جمع کردن اطلاعات مخفیِ پارک، مدرسه و خانه است و آجرها و پنجرهها و دیوارها را هم جوری میبیند که گاهی آدم بزرگها نمیتوانند آنطور ببینند. 📌اوما با کمک جدول و نمودار و نقشه میتواند تند و سریع نشان بدهد هر اتفاقی را چطور دیده و چی فکر میکند اما بعضی وقتها حسابی به دردسر میافتد چون نمیداند از چیزهایی مثل خانه، فکرهای توی سرش و احساسات قاتیپاتی و پیچیدهاش چطور […]
Read moreمعرفی کتاب نمودار خانهی ویمپلها
«خونهی واقعی بوی مخصوص خودش را دارد. بوهای آشنا کاری میکنند حس کنیم توی خانهی خودمان هستیم.» این جمله را پدر اوما ویمپل به او میگوید، وقتی که اوما میخواهد تکلیف کلاسیاش را انجام بدهد و یک نمودار خوب برای خانهشان بکشد. نموداری که کمک میکند دوستهایش رنگ و بو و احساسهای خانهی اوما را ببینند. «نمودار خانهی ویمپلها» یک کتاب خلاق و کاربردی است که به بچهها رابطههای مختلف بین اطلاعات جور واجور را نشان میدهد تا دنیا را یک جور دیگری کشف کنند. این کتاب مناسب همهی بچه […]
Read more