کتاب «وقتی موهای بابا فرار کردند» دربارهی دردسری است که خیلیوقتها آدم ها از حرفزدن دربارهاش خجالت میکشند اما نویسندهی این کتاب داستان ریختن موها را با چیزهایی که اصلاً انتظارش را ندارید تعریف میکند: 🗨️ این کتاب فقط دربارهی ریختن موها نیست. 🔸 کتابی است دربارهی دلتنگی و دوستی چون موها قدیمیترین دوستان بابا بودند، اما بعضیوقتها قدیمیترین دوستها هم یکهو غیبشان میزند و مجبوریم به این فکر کنیم که با جای خالیشان چه کار کنیم؟ 🔸 دربارهی پشتکار و پذیرش است چون بابا بعد از رفتن موهایش هرکاری میکند برگردند اما همیشه هم موفق نمیشود و گاهی باید بپذیرد دوستانش هم زندگی خودشان را دارند. 🔸 کتابی است دربارهی امید و تغییر چون با اینکه خیلی وقتها دوستها از هم دورند اما باز هم میتوانند با هم دوست بمانند، برای هم هدیه و پیام بفرستند و شاید حتی دوباره پیش هم برگردند. 🔸 «وقتی موهای بابا فرار کردند» […]
Read more