در کتاب رقابت کوهستانی خانوادهی سانتاندرها هدف روشنی در ذهن دارند؛ برنده شدن در مسابقهی بزرگ نقشهکشی تا بتوانند با جایزهاش بروند دنبالِ پدرِ گمشدهشان. از شانسِ خوبشان آنجلیکا سانتاندر، مادرِ بچهها هم یک نقشهکش قهار است. پس ظاهراً همهچیز بر وفق مراد است. اما راستش را بخواهید کِی تا حالا حتی وقتی تمام مهارتهای لازم را هم به بهترین شکل داشتهای، در راه رسین به هدفْ همهچیز بر وفق مرادت پیش رفته است؟ بچههای سانتاندرها که علیرغم هوش و ذکاوت و مهارتهای نقشهکشی کمنظیرشان نسبت به برنده شدن در مسابقه حسابی امیدوارند، پیش از رسیدن به مکان برگزاری مسابقه، مادرشان را در ایستگاه قطار گم میکنند و برای اینکه فرصت شرکت در آن مسابقه را از دست ندهند مجبور میشوند بهتنهایی در مسابقهای که اساساً برای بچهها طراحی نشده است شرکت کنند و با گروههای دیگری رقابت کنند که همگی بزرگسالاند و برای بردن چهبسا حاضرند چشمشان را روی خیلی چیزها ببندند.
اما چهار سانتاندر کوچک بیدی نیستند که به این بادها بلرزند و البته با وجودِ تمام بدبیاریهایشان، شانس میآورند و با بکت آشنا میشوند؛ پسری روستایی که گرچه از مهارتها و ابزارهای پیچیدهی نقشهکشی سردرنمیآورد، نهتنها جاده و کوهستان را خوب میشناسد، بلکه بهواسطهی تجربهی زیستهی پربارش در دلِ روستا، با چم و خمهای وظایف عملیتر و کاربردیتر بهخوبی آشناست. شاید اگر بکت سر راه سانتاندرها قرار نمیگرفت، این چهار بچهی بااستعداد حتی توان شرکت در مسابقه را هم پیدا نمیکردند. برای رسیدن به هدف مدنظر فقط کافی نیست حواسمان به مهارتها و دانشها باشد. یک تیمِ خوب متشکل از عناصری گوناگون است؛ کسی که حواسش به مدیریتِ درستِ منابع و مهمتر از آن گرسنه و تشنه نماندن اعضای گروه است، به اندازهی کسی که از پسِ پیچیدهترین محاسبات برمیآید نقش پررنگی را بر عهده دارد. سانتاندرها با داشتن بکت تبدیل به تیمی میشوند که با وجودِ تجربه و سن و سالِ کمشان شکستناپذیرند؛ نه به این دلیل که اشتباه نمیکنند، اتفاقاً تا دلتان بخواهد مرتکب اشتباه میشوند و همتیمیهای خود را ناامید میکنند، اما هر بار از اشتباهاتشان درس میگیرند و با وجودِ تمام سختیها پشت یکدیگر را خالی نمیکنند؛ یک کارِ تیمی درست و حسابی.
تقسیم وظایف خیلی طبیعی اتفاق میافتد. سَل که عاشق ریاضیات است انجام محاسبات پیچیده را بر عهده میگیرد و البته بهخاطر نقشِ خواهر بزرگتر بودنش، تا حدودی جای خالی مادر را هم پُر میکند و حواسش به همه، بهویژه هامفری کوچک هست. جو که مسیریابی را از پدر یاد گرفته، همیشه راه درست را پیدا میکند، فرانسی با تواناهاییهای بینظیرش نهتنها دقیقترین نقشهها را میکشد، بلکه همچون پرندهای بر فراز کوه و دشت پرواز میکند تا تکتک جزئیاتی را که یک نقشهکش باید درنظر داشته باشد، ثبت کند. بکت انبارداری، پیدا کردن خوراکی در طبیعت و آشپزی را بر عهده دارد و البته همچون پرستاری کاردان و مهربان در مواقع لزوم هوای همه را دارد. حتی هامفری کوچولو هم با اینکه فقط چهار سال دارد، نقشهای زیادی را بر عهده میگیرد؛ حواسش به کوچکترین جزئیات هست و چیزی از چشمان تیزبین و گوشهای دقیقش مخفی نمیماند. تند و تیز است و با علاقهای که به جادوی قصهها دارد، شبهای سرد را برای همه روشنتر و امنتر میکند.
تیمی متشکل از افرادی با تواناییها و مهارتهای مختلف نظری و عملی فوقالعاده است، اما همچنان برای تحقق اهداف کافی نیست؛ اعضای تیم باید بدانند چهزمانی نیاز به مسامحه و فداکاری دارند و همچنین باید بدانند که حتی در اوجِ خستگی و درماندگی و عصبانیت هم باید در کنار هم بمانند و هدف مشترکشان را فراموش نکنند چراکه مهمتر از هر هدفی، آنها یک تیماند. تابآوری درس مهمی است که خانوادهی سانتاندرها در این سفر پرماجرا در پیچ و خم کوهستانها بهخوبی یادش میگیرند. افزونبراین، داشتن تفکر انتقادی و جستوجوی راهحلها در مواجهه با چالشهای پیشبینینشده یکی دیگر از عوامل موفقیت سانتاندرهاست. وقتی هیچچیز طبق برنامه پیش نمیرود، خودشان را نمیبازند و با هر منبع و امکانی که در اختیار دارند همچنان با ذهنی خلاق و باز به دنبال پیدا کردن راهحلها هستند. و در نهایت، وقتی همهچیز به پایان میرسد فراموش نمیکنند که شرافت، صداقت و ماندن بر سر ارزشهایی که باورشان داریم از نتیجهی هر مسابقهای مهمتر است.